واکسن
امروز صبح آویسا رو بردم بهداشت واکسن یک سال وشش ماهگی رو باید می زد اول وزن و قدش و گرفتن که خداروشکر نرمال بود نوبت واکسن که رسید آویسا آمپول و که دید می پرسید این چیه عزیزم نمی دونستی که این چیه منم بهت گفتم که آمپوله خیلی کم گریه کردی قربونت برم درد داشت امروز خیلی درد کشیدی اصلا نمی تونستی راه بری فقط دراز کشیده بودی و نق می زدی امیدوارم تافردا بهتر بشی
این باب اسفنجی خوشکل هم هدیه خاله شیدا و عمو سعید آخه آویسا خیلی باب اسفنجی رو دوس داره مرسی عمو و خاله عزیز
اینجا هم یه ریز می گفتی دوبی دوبی عت عت دوربین و می خواستی که عکس بگیری قربونت برم که اینقد به عکاسی علاقمندی
اینجا هم آهنگ حسنی رو واست گذاشتم و تو بالاخره خندیدی
و این عکس هم شاهکار هنری آویسا که از خودش عکس گرفته
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی